RSS " />
وقتی گاهی من و دل تنها می شیم
دیر گاهیست که تنها شده ام قصه غربت صحرا شده ام وسعت درد فقط سهم من است بازهم قسمت غم ها شده ام دگر آیینه ز من بی خبر است که اسیر شب یلدا شده ام من که بی تاب شقایق بودم همدم سردی یخ ها شده ام کاش چشمان مرا خاک کنید تا نبینم که چه تنها شده ام
خسته شدم ای خدا خسته از دنیا کی میتونم پیشت بیام من تو را میخوام
زندگی همیشه بهار نیست! گاه ابر خزان چنان سایبان مرگ می افکند که دست بی وفای این گبتی با وفاترین دوستان را از هم جدا می کند. من از گذشته پر اندوه خود به جز خاطرات تلخ جدایی خاطره شیرین ندارم که دل به آن خوش دارم. زیزا به هر صفحه از دفتر عمر خویش می نگرم جز غروب عشق چیز دیگری نمی بینم. آسمان پر از ابر سیاه است! دلم خسته و غمگین، نمیدانم این چشمان بی فروغ به انتظار چه کسی به در دوخته شده است؟ آری ، امروز روز تلخ جدایی است! زیرا برای اولین بار طعم تلخ یک عشق را چشیده ام.
|
About
خسته ام
:: Home ::
:: Designer ::
|