RSS " />
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خسته ام

بگذر از نی, من حکایت میکنم
 


و ز جدایی ها شکایت میکنم
 


نی کجای این نکته ها آموخته
 


نی کجا داند نیستان سوخته

 

بشنو از من بهترین راوی منم
 


راست خواهی هم نی و هم نی زنم

 

نشنو از نی...نی نوای بی نواست

 

 
بشنو از دل دل حریم کبریاست

 

نی بسوزد خاک و خاکستر شود
 


دل بسوزد خانه دلبرشود


+نوشته شده در چهارشنبه 90 آبان 25ساعت ساعت 7:37 عصرتوسط خسته ام | نظرات شما ()

زندگی همینه........پرنده ای را که دوستش داری رهایش کن اگر مال تو باشد بر میگردد وگرنه مال تو نبوده...



+نوشته شده در شنبه 90 آبان 21ساعت ساعت 2:55 عصرتوسط خسته ام | نظرات شما ()

لحظه های تنهایی چه دیر میگذرد.
دلم را به درد می آورد و مرا از زندگی خسته میکند.
شاید این سرنوشت من است که اینگونه دلشکسته باشم.
آهنگ زندگی غمگین شده ، لحظه ها همه نفسگیر شده
آهنگی به سبک سکوت و یک غم بی پایان در قلب تنهایم.
چه دیر میگذرد این لحظه های سرد ، دیر میگذرد و اعماق دلم را میسوزاند.
حال و هوای این لحظه ها به رنگ غروب است ، آه که چقدر این دنیا سوت و کور است.
نمیخواهم بگویم که غمگینم ، نمیخواهم احساس کنم که نا امیدم ، من یک قلب شکسته در سینه دارم ، قلبی که مدتهاست گرفتار یک سکوت بی پایان است.
دلم میخواهد سکوت قلبم را بشکنم اما بغض غریبی گلویم را گرفته است.
در حالی که بغض گلویم را میفشارد این چشمها نیز برای خود می بارد.
ببار ای چشمهای گریانم ، تا میتوانی اشک بریز و دلم را خالی کن.
ببار که بدجور دلم گرفته است.
ای غروب تلخ تو دیگر بی خیال من شو … نیا که دیگر طاقت غمهایت را ندارم.
چه سخت است این زندگی ، چه تلخ است این لحظه ها ، چه سرد است هوای قلبم…
لحظه ها چقدر دیر میگذرد اما عمرم مثل باد میگذرد.
کسی نیست اینجا ، من هستم و یک قلب تنها!
لابه لای این غمها ، نه شادی است نه لبخندی !
رنگ شادی را فراموش کرده ام ، دلم را به طلوع فردا خوش کرده ام.
طلوع فردا نیز در دلم برای همیشه غروب کرده ، شب آمده و دل پر از دردم را خاموش کرده !
من هستم و یک قلب تنها ، مثل همیشه نا امیدم از فردا.



+نوشته شده در شنبه 90 آبان 21ساعت ساعت 2:39 عصرتوسط خسته ام | نظرات شما ()

من هم شبی به خاطره تبدیل میشوم
خط میخورم زهستی و تعطیل میشوم
من هم شبی به خواب زمین میروم فرو
بر دوش خاک حامله تحمیل میشوم
من هم شبی قسم به خدا مثل قصه ها
با فصل تلخ خاتمه تکمیل میشوم
قابیل مرگ، نعش مرا میکشد به دوش
کم کم شبیه قصه هابیل میشوم
حک میکند غروب، مرا شاعری به سنگ
از اشک و آه و خاطره تشکیل میشوم
یک شب شبیه شاپرکی می پرم ز خاک

در آسمان به آیینه تبدیل میشوم

یک سال نوشتم و نوشتم ...
یه وقتایی واس دل خودم.. ویه موقع هایی هم : ... نوشتم تا یکی بخونه
یکی
آره یکی
و حالا
به نقطه اوج قصه رسیدم...


گاهی مهمترین
قسمت داستان که میرسی باید نقطه بذاری :
.
دوستان
.حلالم کنین.
تو این صفحه مدتی نقاب شادی زدن رو امتحان کردم...که بی نتیجه بود...و بعد :‏خودم شدم:!! و غمنوشته هام!!



+نوشته شده در شنبه 90 آبان 21ساعت ساعت 2:27 عصرتوسط خسته ام | نظرات شما ()

یعنی یک سلام و یک درود...عشق یعنی درد و محنت در درون...عشق یعنی یک تبلور یک سرود...عشق یعنی قطره و دریا شدن...عشق یعنی یک شقایق غرق خون...عشق یعنی زاهد اما بت پرست...عشق یعنی همچو من شیدا شدن...عشق یعنی همچو یوسف قعر چاه...عشق یعنی بیستون کندن بدست...عشق یعنی آب بر آذر زدن...عشق یعنی چون محمد پا به راه...عشق یعنی عالمی راز و نیاز...عشق یعنی با پرستو پرزدن...عشق یعنی رسم دل بر هم زدن...عشق یعنی یک تیمم یک نماز...عشق یعنی سر به دار آویختن...عشق یعنی اشک حسرت ریختن...عشق یعنی شب نخفتن تا سحر...عشق یعنی سجده ها با چشم تر...عشق یعنی مستی و دیوانگى...عشق یعنی خون لاله بر چمن...عشق یعنی شعله بر خرمن زدن...عشق یعنی آتشی افروخته...عشق یعنی با گلی گفتن سخن...عشق یعنی معنی رنگین کمان...عشق یعنی شاعری دلسوخته...عشق یعنی قطره و دریا شدن...عشق یعنی سوز نی آه شبان...عشق یعنی لحظه های التهاب...عشق یعنی لحطه های ناب ناب...عشق یعنی دیده بر در دوختن...عشق یعنی در فراقش سوختن...عشق یعنی انتظار و انتظار...عشق یعنی هر چه بینی عکس یار...عشق یعنی سوختن یا ساختن...عشق یعنی زندگی را باختن...عشق یعنی در جهان رسوا شدن...عشق یعنی مست و بی پروا شدن...عشق یعنی با جهان بیگانگى...عشق یعنی یک سلام و یک درود...عشق یعنی درد و محنت در درون...عشق یعنی یک تبلور یک سرود...عشق یعنی قطره و دریا شدن...عشق یعنی یک شقایق غرق خون...عشق یعنی زاهد اما بت پرست...عشق یعنی همچو من شیدا شدن...عشق یعنی همچو یوسف قعر چاه...عشق یعنی بیستون کندن بدست...عشق یعنی آب بر آذر زدن...عشق یعنی چون محمد پا به راه...عشق یعنی عالمی راز و نیاز...عشق یعنی با پرستو پرزدن...عشق یعنی رسم دل بر هم زدن...عشق یعنی یک تیمم یک نماز...عشق یعنی سر به دار آویختن...عشق یعنی اشک حسرت ریختن...عشق یعنی شب نخفتن تا سحر...عشق یعنی سجده ها با چشم تر...عشق یعنی مستی و دیوانگى...عشق یعنی خون لاله بر چمن...عشق یعنی شعله بر خرمن زدن...عشق یعنی آتشی افروخته...عشق یعنی با گلی گفتن سخن...عشق یعنی معنی رنگین کمان...عشق یعنی شاعری دلسوخته...عشق یعنی قطره و دریا شدن...عشق یعنی سوز نی آه شبان...عشق یعنی لحظه های التهاب...عشق یعنی لحطه های ناب ناب...عشق یعنی دیده بر در دوختن...عشق یعنی در فراقش سوختن...عشق یعنی انتظار و انتظار...عشق یعنی هر چه بینی عکس یار...عشق یعنی سوختن یا ساختن...عشق یعنی زندگی را باختن...عشق یعنی در جهان رسوا شدن...عشق یعنی مست و بی پروا شدن...عشق یعنی با جهان بیگانگى...عشق یعنی یک سلام و یک درود...عشق یعنی درد و محنت در درون...عشق یعنی یک تبلور یک سرود...عشق یعنی قطره و دریا شدن...عشق یعنی یک شقایق غرق خون...عشق یعنی زاهد اما بت پرست...عشق یعنی همچو من شیدا شدن...عشق یعنی همچو یوسف قعر چاه...عشق یعنی بیستون کندن بدست...عشق یعنی آب بر آذر زدن...عشق یعنی چون محمد پا به راه...عشق یعنی عالمی راز و نیاز...عشق یعنی با پرستو پرزدن...عشق یعنی رسم دل بر هم زدن...عشق یعنی یک تیمم یک نماز...عشق یعنی سر به دار آویختن...عشق یعنی اشک حسرت ریختن...عشق یعنی شب نخفتن تا سحر...عشق یعنی سجده ها با چشم تر...عشق یعنی مستی و دیوانگى...عشق یعنی خون لاله بر چمن...عشق یعنی شعله بر خرمن زدن...عشق یعنی آتشی افروخته...عشق یعنی با گلی گفتن سخن...عشق یعنی معنی رنگین کمان...عشق یعنی شاعری دلسوخته...عشق یعنی قطره و دریا شدن...عشق یعنی سوز نی آه شبان...عشق یعنی لحظه های التهاب...عشق یعنی لحطه های ناب ناب...عشق یعنی دیده بر در دوختن...عشق یعنی در فراقش سوختن...عشق یعنی انتظار و انتظار...عشق یعنی هر چه بینی عکس یار...عشق یعنی سوختن یا ساختن...عشق یعنی زندگی را باختن...عشق یعنی در جهان رسوا شدن...عشق یعنی مست و بی پروا شدن...عشق یعنی با جهان بیگانگى...عشق یعنی یک سلام و یک درود...عشق یعنی درد و محنت در درون...عشق یعنی یک تبلور یک سرود...عشق یعنی قطره و دریا شدن...عشق یعنی یک شقایق غرق خون...عشق یعنی زاهد اما بت پرست...عشق یعنی همچو من شیدا شدن...عشق یعنی همچو یوسف قعر چاه...عشق یعنی بیستون کندن بدست...عشق یعنی آب بر آذر زدن...عشق یعنی چون محمد پا به راه...عشق یعنی عالمی راز و نیاز...عشق یعنی با پرستو پرزدن...عشق یعنی رسم دل بر هم زدن...عشق یعنی یک تیمم یک نماز...عشق یعنی سر به دار آویختن...عشق یعنی اشک حسرت ریختن...عشق یعنی شب نخفتن تا سحر...عشق یعنی سجده ها با چشم تر...عشق یعنی مستی و دیوانگى...عشق یعنی خون لاله بر چمن...عشق یعنی شعله بر خرمن زدن...عشق یعنی آتشی افروخته...عشق یعنی با گلی گفتن سخن...عشق یعنی معنی رنگین کمان...عشق یعنی شاعری دلسوخته...عشق یعنی قطره و دریا شدن...عشق یعنی سوز نی آه شبان...عشق یعنی لحظه های التهاب...عشق یعنی لحطه های ناب ناب...عشق یعنی دیده بر در دوختن...عشق یعنی در فراقش سوختن...عشق یعنی انتظار و انتظار...عشق یعنی هر چه بینی عکس یار...عشق یعنی سوختن یا ساختن...عشق یعنی زندگی را باختن...عشق یعنی در جهان رسوا شدن...عشق یعنی مست و بی پروا شدن...عشق یعنی با جهان بیگانگى...عشق یعنی یک سلام و یک درود...عشق یعنی درد و محنت در درون...عشق یعنی یک تبلور یک سرود...عشق یعنی قطره و دریا شدن...عشق یعنی یک شقایق غرق خون...عشق یعنی زاهد اما بت پرست...عشق یعنی همچو من شیدا شدن...عشق یعنی همچو یوسف قعر چاه...عشق یعنی بیستون کندن بدست...عشق یعنی آب بر آذر زدن...عشق یعنی چون محمد پا به راه...عشق یعنی عالمی راز و نیاز...عشق یعنی با پرستو پرزدن...عشق یعنی رسم دل بر هم زدن...عشق یعنی یک تیمم یک نماز...عشق یعنی سر به دار آویختن...عشق یعنی اشک حسرت ریختن...عشق یعنی شب نخفتن تا سحر...عشق یعنی سجده ها با چشم تر...عشق یعنی مستی و دیوانگى...عشق یعنی خون لاله بر چمن...عشق یعنی شعله بر خرمن زدن...عشق یعنی آتشی افروخته...



+نوشته شده در شنبه 90 آبان 21ساعت ساعت 12:48 عصرتوسط خسته ام | نظرات شما ()

<      1   2   3   4   5   >>   >