RSS " />
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خسته ام

از کجا شروع کنم

از کی بگم

از چی بگم

از دردهام

از گریه هام

از …

میبینی به اخرش رسیدم

دیدی به نقطه ای رسیدم که دیگه نفس کشیدن هم برام مشکله

ای تویی که میایی و میگی باید زندگی کرد

ای تویی که میایی و نظر میدی فقط یه مشت حرف میزنی و میری

افسوس

افسوس

که فقط حرف میزنی همین

چون نیستی و شرایط من و درک نمیکنی

نمیدونی که چقدربودن تواین دنیا برام مشکله

نمیدونی که هیچ کس نمیتونه من و کمکم کنه

نمیدونی که دیگه هیچ کی نمیتونه خوشحالم کنه

 

این ها تلقین نیست

این ها واقعیتی هست که توی بخت شوم من هست

نیستی و ببینی چقدر دارم خرد میشم

دارم از هم میپاشم

وقتی میبنم یکی داره از ته دلش میخنده

تمام وجودم اتیش میگره

بغض میکنم و تو خودم میشکنم

میگم چرا من اخه چرا من

فقط سکوت میکنم

 

حتی دکتر روانپزشک هم نتونست کاری بکنه

یه مشت قرص داد و گفت برو

من هم رفتم و قرص هاشو خوردم

ولی اونها هم نتونستند مرحمی برای دردهای من بشند

فقط منزویترم کردند



+نوشته شده در دوشنبه 89 دی 27ساعت ساعت 10:47 صبحتوسط خسته ام | نظرات شما ()