RSS " />
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خسته ام

باد و بارون همنشینم


زخم تنهائی به سینـم


وقت هر غروب دلگیر

 
غم پناه آخرینم

 
من جدا از همه دنیام


دست بی کسی به دستام


توی ساحل امیدام چشم به راه عشــق نشستم.


چشم براه یه مسافر که رو خاکم پا بزاره


منو با قلب شکسته نره تنها جا بزاره


هر کـــی اومــد یه دو روزی خستگی هاشـو به در کرد

 
ساک سبز خاطرات رو بست و آهنگ سفر کرد

 



+نوشته شده در دوشنبه 89 آبان 3ساعت ساعت 2:27 عصرتوسط خسته ام | نظرات شما ()