RSS " />
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خسته ام

زندگی همیشه بهار نیست!


 

گاه ابر خزان چنان سایبان مرگ می افکند


 

که دست بی وفای این گبتی با وفاترین


 

دوستان را از هم جدا می کند.


 

من از گذشته پر اندوه خود به جز خاطرات


 

تلخ جدایی خاطره شیرین ندارم


 

که دل به آن خوش دارم.


 

زیزا به هر صفحه از دفتر عمر خویش می نگرم


 

جز غروب عشق چیز دیگری نمی بینم.


 

آسمان پر از ابر سیاه است!


 

دلم خسته و غمگین، نمیدانم این چشمان بی فروغ


 

به انتظار چه کسی به در دوخته شده است؟


 

آری ، امروز روز تلخ جدایی است!


 

زیرا برای اولین بار طعم تلخ یک عشق را چشیده ام.



+نوشته شده در پنج شنبه 89 دی 30ساعت ساعت 11:14 عصرتوسط خسته ام | نظرات شما ()